ذوق جیجری
خاطرات عاشقانه من ونفسیم
بهترین لحظه های من زیر سایه عشق تو
درباره وبلاگ


♥بــِسْم ِاللهِ الرَّحْمن ِالرَّحیمْ♥ وَإِن یَكَادُ الَّذِینَ كَفَرُوا لَیُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْر وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِین ♥♥♥♥♥♥ به صندوقچه خاطرات من ونفسیم خوش اومدین همنفسم:مهندس عمران من:دانشجوی پیراپزشکی عمر عشقمون:از زمانی که من 14 ساله و نفسیم 16 ساله بود الانم بعد از گذشت 7سال هر روز عاشقانه تر بهم نگاه میکنیم خاطرات اینجا رو تقدیم میکنم به تنها عشق زندگیم اینستامون:_manonafasiim_



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 662
بازدید کل : 283091
تعداد مطالب : 162
تعداد نظرات : 1370
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
فافا

آخرین مطالب


 
سه شنبه 11 تير 1392برچسب:, :: 21:18 :: نويسنده : فافا

اول سلام میکنم به همنفسم که همیشه با ذوق میاد اینجا خاطراتمونو میخونهو بعد سلام دارم به خانمای عزیز

کلا نفسی من همیشه با ذوق به کارام نگاه میکنه من اصلا اشپزی بلد نبودم یعنی اصلا دوست نداشتم یاد بگیرم حالا این در صورتی هستش که یکی از کارای مورد علاقه همسری غذا خوردن هستش اما کم کم همسری سر مارو شیره مالید گفت که میخوام دستپخت خانممو بخورماولین بار به کمک مامانم ماکارانی پزیدم وقتی برای همسری بردم هی یه قاشق میخورد ۵ دقیقه تعریف میکردخلاصه این تشویقای همسری باعث شد چند مدل غذا یاد بگیرم همیشه هم اولین بار میبردم همسری میل میکردن و باز تعریف...فکر کنم اخر با این تشویقای نفسم یه رستوران بزنم

وقتی مدل مو یا حتی مدل رنگ لاک طراحی ناخنم رو عوض میکنم کلی ذوق میکنه عزیزم

این چند روز شبا تا ۴ ۵صبح بیدار بودم خوابم نمیبرد نفسیمم چون صبح زود بیدار میشه شبا به زور بخاطر من که حوصلم سر نره تا یک بیدار می مونهبعد از شب بخیر منم میشینم پای لب تاپ شروع میکنم وبلاگ خونی به دوتا وب برخوردم که خیلی خوندنش تو روحیم اثر گذاشتاتفاقایی براشون افتاده بود که خیلی ناراحت کننده بودموقع خوندن این وبلاگا ناراحت میشدم  به همسری بی مقدمه اس میدادم حالم بده خیلی ناراحتم حالا فکر کنید ساعت چند بود ۳ صبحاما یک ساعت بعدش میگفتم نترس گلم صبح بهت توضیح میدمصبحم که فافا خانم تا لنگ ظهر خواب تشریف داشتن شووری عزیزمم بخاطر اینکه میدونه بعد خودم بیدار بشم وگرنه اعصابم میریزه بهم صبرکرده بود تا بیدار بشم کلی نگران بود که چه اتفاقی افتاده من اون موقع شب اس دادم من خیلی بدم که شووری جونمو نگران کردم نه 

بعد از توضیح دادنم نفسی اوج گرفت که دیگه حق نداری وقتی اعصابت میریزه بهم این مطلب ها رو بخونیمنم گفتم نه گلم الان خوبم و قول دادم که دیگه ناراحت نباشماز این ناراحت بودم که چرا باید یه بلاهای این شکلی سر همجنسام بیاد

از وقتی همسر جان متوجه شدن ناراحتم روزی ده بار میپرسه خوبی گلم خلاصه که دیشب کارمون به قسم خوردنم کشیدمن هی میگم خوبم عزیزم خیالت راحت برو لا لا میگه نه بگو به جون من خوبی منم که به قسم خوردن به جون عشقم حساسم با اوج تقریبی گفتم خوبم من برای این چیزا جون تورو قسم نمیخورم خلاصه نفس خان شدن دکتر من روزی صد دفعه حالمو میپرسه

عشقنامه:همه ی زندگی من خیلی خوبه که وقتی خلاصه این وبلاگایی که خوندم بهت تعریف کردم حق کامل دادی به خانم ها مثل مردای دیگه طرفداری همجنست رو نکردی دوست دارم بیشتر از تمام دنیا



نظرات شما عزیزان:

خانوم کوچولو
ساعت21:59---12 مهر 1392

آخی توام مثله من دلنازکی...


من که گریم میکنم وبلاگای ناراحت کنندرو میخونم

پاسخ:



سالي
ساعت8:34---15 تير 1392
عشقتون پايدار عزيزمممممممممممم...

پاسخ:ممنون سالی جووونم


سارا(روزنگار تقویم زندگی)
ساعت18:30---13 تير 1392
منم ماکارونی میخوامپاسخ:اخی عزیزم :-*

همسری
ساعت0:34---12 تير 1392
آقا به خدا من 85 86 کیلوام اینجوری که خانومی نوشته همه فکر میکنن من 200 300 رو دارم ولی جدی بدون هیچ تعصبی میگم دستپخت عشقم عالیه عالیپاسخ:عاشقتتتتتتتتتتتتتتم:-) ما که دختر حرف گوش کنی هستیم چشم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: